۱۴ ساله بودم که با تریلی رانندگی کردم! رانندگی را در همان سن و برای بازی در فیلم ترانزیت (سال ۱۳۷۲) با یک خودروی رنو۵ آموختم. در فیلم باید تریلی و استیشن را در جاده مرزنآباد می راندم.
گواهینامهام را در سن ١٩ سالگی در آمریکا گرفتم و در همه دنیا از اروپا و شمال و جنوب آمریکا گرفته تا شهرستانهای ایران رانندگی کرده و میکنم اما در تهران نه! زیرا اعتقاد دارم یکی از راههای جلوگیری از ترافیک این است که بیدلیل ماشین شخصیمان را بیرون نیاوریم.
دلیل دیگرم این است که در تهران اگر خیلی محتاط هم رانندگی کنید، باز ممکن است خودروهای دیگر با خودرو شما تصادف کنند و علاوه بر این فرهنگ رانندگی نیز بسیار پایین است.
بهترین نمونه فرهنگ رانندگی را در آلمان و آمریکا دیدم و بدترین آن را در رم ایتالیا و از آن بدتر را در تهران.
به عنوان مثال؛ آیا وقتی راه بسته است با بوقزدن و ایجاد آلودگی صوتی و به هم ریختن اعصاب دیگران راه باز میشود؟ این بوق مانند دشنام است. دهها مورد دیگر نیز در این خصوص قابل ذکر است که همه ما کموبیش شاهد آن هستیم.
من مدتها در خیابان عباسآباد پیادهروی میکردم اما نزدیک ٣ سال پیش، یکبار وقتی چراغ عابر سبز شد و حرکت کردم که از خیابان رد شوم، یک موتوری با سرعت آمد و انتهای آهنی موتورش به دستم خورد. او حتی به من نگاه نکرد و رفت. دستم باد کرد و مو برداشت و چندوقتی گرفتار بودم.
همین شد که من به کلی پیادهروی را هم کنار گذاشتم! این در حالی است که در خیلی از شهرهای بزرگ دنیا مثل نیویورک و لندن، خیلیها پیاده به مقصدشان میروند. چون هم ورزش است، هم به هوای شهر و کاهش ترافیک کمک میکند!
* بازیگر، نویسنده و کارگردان سینما، تلویزیون و تآتر